۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

بده دستت به دست من

چه رویای غم انگیزی تو اون روزهای پاییزی
هنوزم خاطرت مونده هنوزم اشک میریزی

چقدر پیروزی نزدیک بود با اینکه جاده باریک بود
چرا از هم جدا گشتیم مگر شب خیلی تاریک بود؟!

ندا افتاد و خوابش برد صدای آشنا پژمرد
چه اشکانها به خون غلطید کجاست رستم که سهراب مرد

من و تو بودیم و رویا برای فتح فرداها
با دستای پر از خالی زدیم در قلب سفاکها

به دل بودش چنان داغی شدیم فتنه گر و یاغی
از آن روزها چه بر جا ماند فقط یک خاطره باقی

کی پشت ما را خالی کرد کی ضحاکها را والی کرد
همه از ماست که اینگونه است به مردم باید حالی کرد

هنوزم وقت رفتن هست هنوزم میشه از غم رست
برای فتح آزادی باید شمشیر رو از رو بست

بیا یکبار دیگر باز بسازیم قصه پرواز
بده دستت بدست من حماسه میشود آغاز

۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

خدا و سرنوشت

کجا رفته خدا تنهام گذاشته 
میگه تقدیر دیگه دورش گذشته 
خودت میدونی و دنیای کشکی
سفید میخوای بکن رنگش یا مشکی
به من ربطی نداره سرنوشتت
جهنم کن همینجا یا بهشتت
کی گفته من واست دنیات نوشتم؟
بیام پنبه کنم هر چی که رشته م؟
مگه بیکارم و حوصله دارم؟
بیام وقتم واسه تو بذارم !
اگه عقلت نبود شاید قبول بود
و شاید عقل واست بودش کمی زود
کتاب سرنوشتت پیش من نیست
نویسنده تویی ناشر،گرافیست
به تو عقل و شعور دادم خطا بود؟
که هر چه تنبلی هست مال ما بود؟!
"خدا خواسته که اینطور گشته عمرم"
نچسبون اینچنین حرفی به دمبم
به والله من خودم بدبخت و زارم
سر مریم هنوز دادگاهه کارم
تو را سوگند به هر که میپرستی
نده کارت به من نسبت که پستی

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

قصه دل

دلم که اینجوری نبود
وصله ناجوری نبود
دلش شکوندن بی‌وفا وآشناها

غصه پریشونش می‌کرد
زندگی داغونش می کرد
رفت که بره پر بگیره از آسمونها

دلش میخواست عاشق بشه
واسه عشقا لایق بشه
بمونه توی عاشقی تا ته دنیا

سنگ جفا بهش زدن
بی‌وفایی یادش دادن
نتونست باز بخونه قصه فردا

غصه اومد سراغشو
دنیا نبود به کامشو
خسته شد از تنهایی و سردی دنیا

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

آزادی رویا

شب است و تیرگی می بارد از هر گوشه خانه
نگاهم در تلاطمهای غصه میزند فریاد
من از دنیا چه می خواهم؟
نخواه تنها شدن ای دوست
من اینجا با تو میمانم
به یاد شعله شمعی در این صحرای تاریکی
هنوزم سبز میباریم
من و تو با همیم ای دوست
حریف هر چلاغ دستی
که افکنده نگاهی دوزخی سایه بر این خانه
به دوش خواهیم کشید آزادی رویا
من و تو با همیم ای دوست

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

در اسلام زنان به بهشت میروند یا جهنم؟

در اسلام بعد از مرگ روایت است که مسلمانان به بهشت می روند واز مزایای مهم بهشت حوریان آن است که مو و اندام دیگر مرد مومن را سیخ مینماید.
حال سوالی مطرح می شود که حوری مخصوص مردان مومن است پس زنان مسلمان در بهشت چه چیزی عایدشان می شود؟
مردان مسلمان که حوریان خوشگل و باکره دم دستشان است و وقت سرویس دهی به زنان ندارند امامان وپیامبران هم که مثل بقیه مومنان درگیرند و با توجه به طبع بالا و مزاج گرمی که در طول تاریخ بروز داده اند حوریان زیبا و جوان و آکبند را به دیگر زنان ترجیح میدهند .بنابراین زنان مسلمان برای ارضای جنسی خویش به خود ارضایی یا همجنس بازی روی می آورند که در اسلام مطرود است و نکوهیده و همین باعث می شود زنان به بهشت نروند.
اگر زنان به بهشت نروند پس به جهنم میروند . در جهنم هم تا دلتان بخواد نیکول کیدمن و آنجیلینا جولی ، جنیفر لوپزو ... فراوان است که من جهنمی از همین الان آنجلینا جولی را رزرو کرده ام( شما رو نمیدونم)  که باز آنجا چیزی نصیب زنان مسلمان نمیشود(اگر که حجاب داشته باشند که دیگه اصلا حرفشو نزن)  و دوباره مشکلات جنسی گریبانگیر آنها می گردد و از جهنم هم رانده میشوند.
از مباحث بالا استنطاق میشود که زنان مسلمان طبق قانون بقای انرژی نه به بهشت میروند و نه جهنم  و به همین دنیا برمیگردند تا  به  وظیفه مقدسشان- صیغه شدن و آماده کردن مرد مومن برای رویارویی با حوریان به گونه ای که بتوانند همزمان چندین حوری را مدیریت کنند- بپردازند.
اجرشان با خدا.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

زن و شوهر

احمدی جون بعد از دعوا با آقاشون و قهر چند روزه که رفته بود خونه باباش میگفت مهرم حلال جونم آزاد.
هر چی هم پیغام پسغام دادن که بیا ناز نکن دعوا تو همه خونواده ها هست گفت الا و بلا که طلاق .
آقا هم از اون ور خر شده بود میگفت طلاق نمیدم.با کفن رئیس جمهوری اومده تو بیت باید با کفن رئیس جمهوری هم بره.
این وسط هم یه عده مجلسی از خدا بیخبر گفتن اگه نری سر خونه زندگیت حکم زنا بهت میدیم و میگیم با مشایی دیدیمت و ... و سنگسارت میکنیم.
آخرش با تلاش فراوان اقوام و خویشان احمدی جون برگشت سر خونه و زندگیش و در اولین اظهار نظر گفـت:
زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

اگه چهار صفر پول برداشته بشه ...

اگه چهار صفر پول برداشته بشه اونوقت :
  • دلار میشه  یک تومان یا حداکثر دو-سه تومان.بعد میتونیم به باباهامون پز بدیم که دوره شما دلار 7 تومان بوده و گرونی  بیداد می کرده و دوره ما ارزونیه.
  • چون واحد کوچکتر نداریم مثل یک شاهی یا دو شاهی واحد پول جدید آخوندک داریم که میتونیم بگیم یه آخوندک یا دو آخوندک.
  •   وقتی واحد پول آخوندک داریم قم میشه بانک مرکزی ایران.اونوقت هر که میخواد دزدی کنه میره یه آخوند میزنه زیر بغل و الفرار برو پناهنده بشو.البته بعضی از دزدها هم میزنن به کاهدون. مثلا میرن مصباح یزدی میدزدن که ارزش پولی نداره.
  • هر روز  ا.ن  میتونه ادعا کنه  که در دوره جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه تورم رو کنترل کردیم به سمت منفی هم رفته ایم.دوره شاهنشاهی دلار 7 تومان بوده ولی در حکومت امام زمانی دلار 2-3 تومانه.(اینم سندش)
  • میشه با بیست-سی هزار تومان ناقابل بهترین جشن عروسی گرفت.دیگه کسی از هزینه ازدواج فرار نمیکنه.
  • اگه فردا زنت طلاق خواست با روحیه بالا و مثل شیر میری  سیصد-چهارصد هزار تومان نقد میدی خودت رو راحت میکنی.دیگه لازم نیست بگی ندارم یا قسطیش کنید.واسه همین زنها هم سربراه میشن و به فکر طلاق نمیافتن.
  • دیگه حسرت ماشین آخرین مدل نمیخوری.مگه چند میشه؟! بابا همش دویست-سیصد هزار تومان.پراید که 9000 تومانه واسه اسباب بازی بچه ت بخر.
  • تا دلت میخواد هر روز برو تو خیابونها الکی بچرخ و بنزین مصرف کن.باک ماشینت با 700 آخوندک پر میشه.چیزی هم که زیاده آخوند.
  • هر هفته میریم دبی  عشق و حال.بدبخت عربها چهار درهم باید بدن تا یه تومان بهشون بدیم.دیگه نوبت ماست تومان تومان پاشون بریزیم.
  •  به کشورهای همسایه اگه کمک بشه دیگه حرص نمیخوریم.مگه به لبنان چند میشه کمک کرد؟ ماهی دو-سه میلیون هم پوله حرص بخوریم؟ واقعا شما دیگه خیلی بخیلید.
  • فساد و اختلاس مالی مقامات کشور از بین میره.کسی واسه 40-50 میلیون تومان میاد خودش رو سکه ی یه پول بکنه؟!! اونم تو کشور اسلامی ؟؟؟!!!

۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

آدم و من

بیامد دوش به خوابم جدّم آدم
بگفت جانا چرا غمگینی هر دم؟
بگفتم با تو گویم درد بسیار
فشرده ست این گلو صدها نه یکبار
دلم خون است ز دست هم گلیمان
که هر چه میکشم از توست پدرجان!
نبودی فکر مسکن یا که پولی
برفتی پشت سیب حالی به حولی
چه میشد گر به قرصی یا به کاندم
نمی دادی چنین ننگی به مردم
بگفت دلبند من آری چنین بود
ولیکن کاندمش از آن چین بود
خدا لعنت کند ابلیس مفلس
که انداخت جنس چینی جای یو اس
بگفتم یک سوال دارم دگر بس
مموتی را چرا انداخته ای پس؟
بگفتا وای مصیبت مال من نیست
چنین ننگی خدایا آل من نیست
تو را نفرین کنم حوّا همیشه
زدی خنجر به قلب و تیشه ریشه
ببود بوزینه ای همسایه  ما
نبودم خانه یک روز بهر کارها
بریختند روی هم حوّا  و میمون
مموتی مال میمون است و همخون
اگر گویم خیانتهای دیگر
بفهمی نسل آخوندها و اکبر
نمودی داغ دل تازه پسر جان
بخواب آرام که کردی دل پریشان

خدا ما رو ببخش تا ما هم تو رو ببخشیم

خدا ما رو ببخش تا ما هم تو رو ببخشیم.
آره درست شنیدی ما نمیبخشیمت به این آسونی.مگه چه هیزم تری به تو فروختیم که ما رو فرستادی اینجا ؟
اصلا چرا ما رو ساختی؟ تو که خدایی چرا نتونستی جلوی خودت بگیری. این همه وسایل پیشگیری ! قرص ، آمپول ، عمل و...
اصلا میذاشتی گل ما خشک میشد به کی بر میخورد؟
ما رو ساختی که چی؟ صبح تا شب به تو تعظیم کنیم؟ مگه ارث باباتو طلب داشتی یا اگه ما رو به هوای کسی دیگه ساختی همونارو میذاشتی ور دلت بی خیال ما میشدی.
این همه خراب کاری دیگه چکار به مریم داشتی.اینو دیگه کجای دلم بذارم.حتما میخوای فردا پس فردا هم بری قم عیسی رو بکنی جانشینت؟
خوب اون بالا با جبرئیل و میکائیل و... ریختی رو هم .هر بار هم که انتخابات میذاری خودت رو با اکثریت آرا میکنی خدا.
همین کارا کردی ابلیس بدبخت فراری شد بعدش هم به جای اینکه بفرستیش جهنم فرستادیش کهریزک.
تا صدامون درمیاد میگی بهتون عقل دادم.می خوام که ندی.مگه با عقل چه گلی به سرم زدم که منت میذاری.
عقل هم نداشتم باز میرفتم یه اخراجیها نگاه میکردم ، یه ساندیسی میخوردم یا اگه یارانه ها بر میداشتند ککم نمیگزید.
خداییش این عقل واسه چی بود؟ من که کاربردش نفهمیدم.
حتما فردا هم ازمون  توقع داری به عنوان تک تیر انداز بریم کمک عزرائیل  جون مردم بگیریم؟!
من دیگه به اینجام رسیده و آخرش مثل ابلیس میزنم به سیم آخر.
دیگه خود دانی.
ما رو ببخش تا ما هم تورو ببخشیم.

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

دعای عید امسال

یا مقلب القلوب والابصار
سید علی را ببند با افسار
یا مدبر الیل و النهار
ماموتی نزند جفتک این بهار
یا محول الحول و الاحوال
حالی به حولی حتی به پولی من حالنا  الی احسن الحال


۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

قصه ساز

ای قصه ساز با من بمان
شب را به پایانش رسان 
با من بگو از روز درد
از روز رفتن تا نبرد
از گریه های شب خیس
تا مرگ افلیج خبیث 
با من بگو ای قصه ساز
از آتش سرب گداز
از مجلسی خوار در قفس
مشتی مترسک بی نفس
از دینداران  لائیک
تا خبرگان ژوراسیک
از اکبر واژگون شده
از مترو هم بیرون شده
حزب خدا لبنان دوست
هرچه که پول است مال اوست 
با من بگو از خفتگان
از خون سبز رفتگان
از ژاله جاسوس شده
تا رهبر محبوس شده
 سلطان راستی در جهان
شاه شهان محمود چاخان
یارانه های پر هدف
 تا مردم ایستاده صف
از برق و گاز رایگان
آزادی و حق بیان !