ماه من زندانی است
پشت سیمهای بلند
که کشیده شده اند تا افق دیده من
ماه من زندانی است
تابشی دیگر نیست
آسمان وطنم تاریک است
به شباهنگ بگویید آید
تا که آزادی بگردد آزاد
ماه من آزادی!
مشو بازنده در این جنگ و نبرد
که شباهنگ در راست
شاید تا لحظه ای دیگر آید
ای شباهنگ
جانم!
مگذار تا که کشند آزادی
مگذار تا که بسوزانندش
مشو راضی به یتیمی وطن
مگذار تا..
مگذار تا....
که وطن میمیرد
ماه من آزادی!
من به امید توام ایستاده
گریه ات چیست؟ چرا میگریی؟
خون دلی زین همه خواب آلودان؟
مکن گریه که دلم میگیرد
صحبتی کن که به غمگینی تو میشکنم
لحظه ای تاب آور
که شباهنگ در راست
ماه من آزادی
0 نظرات:
ارسال یک نظر