۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

عروس فصلها

عید است و دل وشادی به هم دل باختند
سر مست و ملول  شبانه بر غم تاختند
کینه که به دل سالی حکومت میراند
یکباره تبارش را چه برانداختند
بین دل و یار چه فاصله  سنگین بود
با بوی بهار به عیش و نوش پرداختند
سبزینه دلم به یار گره اش دادم
 در روز سعید چه خاطراتی ساختند
کشتی امید و آرزو پیدا شد
لنگر به سواحل دلم انداختند
در کوچه خاطرات سروری برپاست
یاران گذشته سر ز پا نشناختند
بوی نفس عروس فصلها آمد
آهنگ خوش  آمدی بهار بنواختند

0 نظرات:

ارسال یک نظر