۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

سکوت نور

پیش چشمان تنگ شده ام

حباب خاطرات دور

نفس نگاهم بند آمده است

نگاهی نیست

ویرانه تنهاییم غم سکوت گرفته

حال کوزه گناه هست و صدای غروب

آدمی از نسل له شده و شکست

نماز گناه می خوانم

سکوت نور مرا به تاریکی سپرد

و من ماندم و صحرای تنهایی

بیابان تلخ سکوت

1 نظرات:

ناشناس گفت...

ویرانه تنهاییم غم سکوت گرفته.

ارسال یک نظر