شب تاریک و سیاهیست
که گریزان شده از من چو همهخواب شبانه
نه امیدی
نه پیامی
نه صدای آشنایی
که بگوید شوم آماده رفتن ز دل خاک
بر آن صاحب خانه
شده اکنون دلم خانه غمها
ز پریشانی و غمگینی این درد فراقت
مرهم درد فراقت شده بود خواب شبانه
لیک
او هم شده خسته
زین همه ناله و فریاد و شکایت
ز زمانه
0 نظرات:
ارسال یک نظر