احمدی جون بعد از دعوا با آقاشون و قهر چند روزه که رفته بود خونه باباش میگفت مهرم حلال جونم آزاد.
هر چی هم پیغام پسغام دادن که بیا ناز نکن دعوا تو همه خونواده ها هست گفت الا و بلا که طلاق .
آقا هم از اون ور خر شده بود میگفت طلاق نمیدم.با کفن رئیس جمهوری اومده تو بیت باید با کفن رئیس جمهوری هم بره.
این وسط هم یه عده مجلسی از خدا بیخبر گفتن اگه نری سر خونه زندگیت حکم زنا بهت میدیم و میگیم با مشایی دیدیمت و ... و سنگسارت میکنیم.
آخرش با تلاش فراوان اقوام و خویشان احمدی جون برگشت سر خونه و زندگیش و در اولین اظهار نظر گفـت:
زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند.
هر چی هم پیغام پسغام دادن که بیا ناز نکن دعوا تو همه خونواده ها هست گفت الا و بلا که طلاق .
آقا هم از اون ور خر شده بود میگفت طلاق نمیدم.با کفن رئیس جمهوری اومده تو بیت باید با کفن رئیس جمهوری هم بره.
این وسط هم یه عده مجلسی از خدا بیخبر گفتن اگه نری سر خونه زندگیت حکم زنا بهت میدیم و میگیم با مشایی دیدیمت و ... و سنگسارت میکنیم.
آخرش با تلاش فراوان اقوام و خویشان احمدی جون برگشت سر خونه و زندگیش و در اولین اظهار نظر گفـت:
زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر